15.مهمان

بوی یک تازه گل سرخ بهار
چند روزست همه باغ دلم را پر عطر و نفسم را پر غوغا کرده
آسمان دل من چند شبست
بستر چشمک نورانی فانوس نگاهی شده است
آن ستاره به مهمانی تاریکی تنهایی من آمده است
روی سکوی اتاق قفس بی کسی ام
کنج آن پنجره که منظره اش ابری بود
زانوانش به آغوش کشیده است و غزل می خواند
با دو انگشت غبار همه شیشه امید مرا می شوید
آسمان دل من گهگاهی بی چرا می گیرد


85/12/23
نظرات 4 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1386,01,06 ساعت 03:04 ب.ظ

fgdfg

[ بدون نام ] 1386,01,06 ساعت 03:07 ب.ظ

fdfdsf

[ بدون نام ] 1386,01,06 ساعت 03:10 ب.ظ

ee

[ بدون نام ] 1386,01,06 ساعت 03:24 ب.ظ

qq

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد