بوی یک تازه گل سرخ بهار
چند روزست همه باغ دلم را پر عطر و نفسم را پر غوغا کرده
آسمان دل من چند شبست
بستر چشمک نورانی فانوس نگاهی شده است
آن ستاره به مهمانی تاریکی تنهایی من آمده است
روی سکوی اتاق قفس بی کسی ام
کنج آن پنجره که منظره اش ابری بود
زانوانش به آغوش کشیده است و غزل می خواند
با دو انگشت غبار همه شیشه امید مرا می شوید
آسمان دل من گهگاهی بی چرا می گیرد
85/12/23
fgdfg
fdfdsf
ee
qq